جامعه و یک چهره ژانوسی
“برای دیدن اصل مطلب به سایت وکیل ملت رجوع کنید”
به گزارش موسسه هنر وسعت و به نقل از وکیل ملت رضا طالب در مقاله ای تحت عنوان “جامعه و یک چهره ژانوسی” در نگاهی نوآورانه به اهمیت شبکه های اجتماعی مجازی و انواع رسانه های اجتماعی ، درک جدیدی از تأثیر شبکههای اجتماعی اینترنتی بر کاربران و اثرات آن را پیش چشم مخاطبان گذاشته است
جامعه و یک چهره ژانوسی
امروز مردم خودشان به راحتی هر چه تمام تر به تولید انبوه تصاویر و همچنین به پخش و انتشار محتوی مورد علاقه خود از طریق شبکه های اجتماعی اقدام می کنند ، اتفاقی که لامحاله در عین ساده گی اش به شکلی بسیار آرام وبی سر و صدا در حال تغییر ماهیت زندگی مدرن است .
ماهیتی که شاید برای طبقه ای از نویسندگان و روزنامه نگاران که دوست داشتند به هر طریقی اقتدار و سلطه رسانه ای خود را که در حقیقت یک استیلای لوکس و پر زرق و برق بود حفظ کنند اینک تا حد زیادی به این کابوس تن می دهند که اُبهت خود را فرو شکسته ببینند چرا که مسئله اساسی عصر ما در وادیِ فرهنگ و هنر معاصر شتاب گرفتن فرایند تغییر کارکرد هنر در دنیای کنونی است . مثلا مشاهده رخداد ها و پدیده های طبیعی ، روزمره و ساده زندگی که توسط با دید گاه آماتور و دوربین های معمولی گِوشی های تلفن همراه گرفته شده باعث شده اند نظام ارتباط جمعی بصری از دل خودش آدم های آماتوری را تبدیل به ستاره های دلخواه دِنیای خودش کند مثلا دختر بیست و چند ساله ای که که از تجربه های اجتماعی اش ، کافی شاپ رفتن یا صبحانه خوردنش فیلم و عکس هایش را به اشتراک می گذارد گاه محبوبیت و میزان مخاطبانش از یک منتقد یا بازیگر کارکشته تئاتر یا حتی سینما بیشتر می شود. اینها همه ثابت می کند شهرت در دنیای امروز توجیه نظری قانع کننده ای در ارتباط با نسبت مقبولیت و شهرت در دنیای رسانه ای حال حاضر ندارد . مردم حالا خودشان قهرمان های خودشان را می سازند . قهرمان هایی که دیگر لازم نیست بازیگر ، ورزشکار ، خواننده یا شومن خیلی خوبی باشند ، آنها فقط کافی است خودشان باشند.
آدم هایی که صرف نظر از میزان تلاش ، استحقاق یا استعدادی که باید برای دیده شدن داشته باشند آنقدر جذابیت ، گیرایی یا حتی اغواگرایی داشته اند که مورد توجه قرار گیرند. این موضوع به اعتقاد راقم این سطور مطلقا مسئله عجیب یا یک خسران اجتماعی نیست بلکه یک واقعیت انکار نشدنی است که ساز وکار سرگرم شدن عوام با رشد شبکه های اجتماعی تغییر کرده است حالا دیگر ما باب میل های متنوع و گوناگونی داریم با گستره ای بسیار وسیع ، یعنی در عین حال که ویدئوهای استندآپ کمدی یا داب اسمش های مختلف را می بینیم مثلا اخبارسیاسی یا بگو مگو های فلان منتقد با یک کارگردان سینما را هم دنبال می کنیم و همه این رصد کردن ها شاید بیشتر از نیم ساعت هم وقت نگیرد این سیاق و شیوه های ارتباط با رسانه تا همین یک دهه گذشته که روزنامه ها استیلای باور نکردنی در انتشار اخبار داشتند باور نکردنی نبود . اما امروز امری کاملا واقعی و حقیقتی غیر قابل انکار است.
در هر حال امروز عکس گرفتن و اشتراک یک عکس، کاری بی اندازه آسان شده است . اتفاقی که تا همین چند دهه گذشته مطلقا راحت نبود پس لاجرم هر کسی که یک گوشی هوشمند داشته باشد و سر سوزن ذوقی، خود به خود به عضوی از پدیدآورندگان تولیدات شبکه های اجتماعی تبدیل می شود تولیداتی که به واسطه ذهنیت و توان اندیشیدن در معرض دید قرار نمی گیرند و مطلقا نظامی از معانی و مفاهیم پیچیده را با خود به همراه ندارند و از همه مهمتر خاستگاهشان یک ذهنیت ، دانش یا ایدۀ هنرمندانه نیست ، بلکه لمس یک تجربه ساده همچون نشستن در فضای نیمه تاریک یک کافی شاپ ، قدم زدن در یک پارک ، استنشاق بوی قهوه یا شنیدن آواز یک خواننده است . حتی می تواند سوژه های طنزی باشد که با سناریو های ارتویک در دل زندگی آمیخته شده اند.
گویی که شبکه های اجتماعی چهره ای ژانوسی دارند . ژانوس اسطوره یونانی دارای دوچهره بود و با هر چهره به یک سو می نگریست . بر اساس این خصیصه می توان این طور هم به موضوع نگاه کرد که شبکه های اجتماعی پیکره ای است چند لایه . اگر از یک زاویه به آن بنگریم زیباست. مثلا دسترسی به آثار هنری فاخر ، شعرهای ناب ، انواع داستان های کوتاه و حس های خوب … اما اگر از زاویۀ دید خود را به شبکه های اجتماعی اندکی جا به جا کنیم ، بسیار کریه و بد منظره به نظر می آید . انبوهی ویدئو از آدم های سطحی و مبتذل ، اراجیف و دروغ های زشت و ناروا و انواع و اقسام بی فرهنگی ها از کامنت گذاشتن های فرآون در صفحات چهره های جهانی تا برخورد های سخیف با مشاهیر وطنی و هر رفتار تکان دهنده دیگری که قابل تصور نباشد به وفور وجود دارد اما با این وجود ، زاویه دید دیگری هم هست ، که البته یافتن آن اندکی دشوار است. در این زاویه دید که نگارنده بدان اعتقاد دارد هر دو وجه شبکه های اجتماعی با هم ترکیب شده و به گونه ای ناسازه واره ای از قرائت های متضاد را به وجود آورده است . ناسازه واره ای که در ظرف خود یک هم زیستی مسالمت آمیز خرد و نابخردی را پرورده و در عین ناسازواره بودن و قرائت های متضاد یک شمایل دورویه از زندگی مدرن امروز به دست می دهد. شمایلی که اگر با برخورد های قهری و دافعه ای به سراغش برویم ما را به موضع انفعالی در برابر تغییرات جدید کشانده است . این انفعال یک شکاف عمیق را هم با خود به همراه دارد ، چیزی شبیه به شکاف میان نسل ها اما در حقیقت شکاف میان نسل ها نیست چرا که اینقدر تحولات تکنولوژیک سرعت دارند و فرایند جهانی شدن شتاب گرفته است که مثلا آدم هایی که سریال های شبکه های جهانی و بسیار پربیننده نظیر اچ . بی . او ، نتفلیکس ، شوتایم را دنبال نمی کنند یا از وجود بسیاری از اپلیکیشن های جدید بی خبرند قدرت تطابق کمتری با تغییرات جدید دارند و این انطباق به طور طبیعی در جوانان کم سن وسال تر بیشتر است و جالب اینجاست که امروز بین یک فرد مطلع از تکنولوژی جدید که آموزه ها و رسانه های دوران مدرن را بهتر و سریع تر درک کرده با شخصی که شناختی از این عوالم ندارد احتمال دارد با اختلاف سنی کمتر از چندسال طرف باشیم اما عمق این اختلاف ، به اندازه یک شکاف میان نسلی جدی و حتمی است . این ترکیب متضاد و دورویه به راحتی اثبات می کند رشد فزاینده تکنولوژی شکاف میان نسلی را به شکاف میان فر دسازگار با تکنولوژی و ناسازگار با تکنولوژی تبدیل کرده به عبارت دیگر دو قرائت فرد مطلع و غیر مطلع از تکنولوژی دوران مدرن دو قرائت متضاد از سبک زندگی تولید می کند که این دو قرائت به اندازه شکاف میان نسل ها از بعد فرهنگی و جامعه شناسی اهمیت دارد چون قدرت تطابق کمتری با نحوی رفتار ، سبک زندگی و طرز تفکر یکدیگر دارند و به مرور زمان زبان یکدیگر را نمی فهمند .
اگر چه ممکن است این نظر کمی رویاپردازانه به نظر برسد اما راقم این سطور ، همین مقاله کوتاه ژورنالیستی را مقدمه ای بسیار کوتاه بر یک نظریه می داند . نظریه ای که اعتقاد دارد قرائتِ جامعه ناسازگار با تکنولوژی مدرن و نپذیرفتن شیوه ها و سبک زندگی سازگار با هنجارهای جدید نوعی عصیان خوشایند و مقدس برای جماعتی بزرگ فراهم خواهد کرد یعنی آنهایی که دلبسته شیوه های قدیمی سبک زندگی گذشته اند از نگاه خودشان دست به یک عصیان دوست داشتنی و دلپذیر خواهند زد آنها از این عصیان لذت خواهند برد و حتی این سرکشی را مقدس می شمارند در مقابل جامعه سازگار باتکنولوژی هیچ درکی از نیازها ، مطالبات و تقاضا های جامعه مقابل خودش ندارد . جامعه مقابل خودش را عقب مانده و بسیار سنتی فرض می کند حتی تحجر و استبداد را خصیصه طرف مقابل فرض می کند . در حالی که جامعه ناسازگار با تکنولوژی و فرهنگ مسلطش خود را صاحب اهداف غایی می پندارند که کمال ، رشد و سعادت افراد را طلب می کند آنها معتقدند تعلیم و تربیت به شیوه قدیم مهم ترین مقوله انسانی است که همه صلاح ها و فساد ها ، سعادت ها و شقاوت ها به نوعِ آن باز می گردد ، نیازمند جدی ترین توجه و اهتمام است . توجه و اهتمامی که عصیان دلپذیر تن ندادن به فرهنگ دوران مدرن را برایشان به وجود می آورد اما جماعت سازگار با تکنولوژی و فرهنگ دوران مدرن هیچ احساسی نسبت به واژه هایی نظیر سعادت ، فلاح ، رستگاری ندارند آنها این واژه ها را مفاهیمی انتزاعی می پندارند که چندان با حقیقت سازگار نیست . در این حالت تکونولوژی مدرن یک چهره ژانوسی به جوامع داده است که دست کم دوقرائت متضاد دارد . افرادی که نمی خواهند تن به تمامی جوانب تکنولوژی بدهند و در مقابل کسانی که لحظه ای بدون ابزار های تکنولوژی و فرهنگ مسلطش توان زیستن ندارند ستیزه ای پایان ناپذیری را به وجود می آورد که آخر سر پایش به سیاست و دسته بندی های سیاسی باز خواهد شد یقیناً نحوه سیاست ورزی ، روش سیاستگذاری های فرهنگی خصوصا تعاملات و مخاصمات سیاسی ودر نهایت علوم سیاسی آینده را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد . اگر چه ممکن است در برابر این ایده این پاسخ ها به ذهن برسد که بالاخره جماعت ناسازگار با تکنولوژی در طول زمان خودش را با ابزار های جامعه مدرن وقف می دهد و در طول زمان به یک اقلیت محدود و آنقدر کوچک تبدیل می شود که هیچ تاثیری نه تنها بر جامعه که بر سیاست هم نخواهد داشت.
اما مسئله خیلی پیچیده تر از این حرف هاست ، اینجا در رابطه با آدم های معصوم ، اهل دل و با صفایی حرف نمی زنیم که جهان مدرن می خواهد با فرایند از خود بیگانگی مواجه شوند یا حتی منظور نظر نگارنده این نیست که بگوید جماعت ناسازگار با فرهنگ تکنولوژی مدرن، آدم هایی اصیل ، پاک و بی نیاز از تنش ، التهاب و سرعت سِرسام آور زندگی تکنولوژیک و مدرن اند که به یک چشم انداز بکر و دست نخورده از آرامش خیره مانده اند. یا اینکه جماعتی خشن، بدوی ، بَربَر و قربانی جهلی بی پایان هستند که سرِ ستیز و نزاع با تکنولوژی دارند ؛ نه . ابداً و اصلاً به دنبال چنین تصویر سازی هایی نیستم. بحث من این است که جامعه ناسازگار با تکنولوژی مدرن، جامعه ای است از تمامی اقشار و طبقات اجتماعی که برای به روز شدن در برابر شتاب خیره کننده تکنولوژی امروز فرو دست به شمار می رود و در عین حال کاملا نسبت به تکنولوژی تسلیم است و هیچ نشانه ای از تسلیم ناپذیری در رفتارشان وجود ندارد ؛ حتی بیشترِ امور روزمره ی خود را با استفاده از خدمات الکترونیکی انجام می دهد . اما فقط تکنولوژی را به عنوان یک ابزار تسهیل کننده امور زندگی پذیرفته اند و نمی تواند هیچ اتصالی بین پیرامون خود با حقایق جهان شمول برقرار کنند ، حتی درک درستی از سویه ها ی خیالی دنیای مدرن ندارد تا حالا چیزی از فضای سرگرمی و بازی های آنلاین اینترنتی و رایانه ای نمی دانند ؛ عضو ثابت و فعال فیس بوک و توئیتر نیستند ، آنچنان با شبکه های اجتماعی ماُنوس نشده و معنای غرق شدن در سریال های اچ .بی .او یا نتفلیکس را نمی دانند ، حتی خبر ندارند نتفلیکس که یک شبکه نمایش اینترنتی است یکهو ده قسمت یک سریال را یک جا تحویل می دهد و مخاطب می تواند مطابق با سلیقه های دلخواهش سریال منتخبش را دنبال کند.
از طرفی باید توجه داشت که این آدم ها لب تاپ و گوشی موبایلشان تمام زندیگیشان نیست ،آنها یک عصیان بسیار نرم و دلپذیر در مقابل تکنولوژی مدرن دارند آدم هایی که فکر می کنند جماعت سازگار با تکنولوژی مدرن که دائما سر در گوشی موبایل و لب تاپ خود دارند لابد مانند آنها فشار کار و اجبار کسب درآمد بالای سرشان نیست ، اما حقیقت اینجاست که فشار کار و کسب در آمد هیچ ربطی به این موضوع ندارد . مسئله ماهیت سازگاری با این دنیای مدرن است . دنیایی که اساساً از منطق تحول و ابداع بی پایانی بهره می برد و مدام نوآوری هایی در دل خود دارد که به نوعی تِناظر و توازی ساختاری مشخص و همگون با حوزه اجتماعی ، خصوصا باب میل های فرهنگی جامعه جهانی رسیده که هرچند می توان تحلیل و ارزیابی متفاوتی از این تحولات داشت ، اما نمی توان نفسِ این ساختار را انکار کرد . به طور مثال انبوه مخاطبان جهانی سریال “بازی تاج وتخت ” آنقدر زیاد هستند که حتی تاثیر دیالوگ های این سریال بر گفتمان عمومی ، محاوره ها ، کنایه ها یا حتی جدل های سیاسی کاملا مشهود است . به اعتقاد نگارنده مردم سازگار با فرهنگ تکنولوژی مدرن تا حدی دچار فرایند جهانی شدن شده اند اما تاثیر پذیری از این دامنه وسیعِ ارتباطی به معنای همگون شدن یا یکسان شدن فرهنگ در سرتاسر جهان نیست .هرچند قطعاً تا حد زیادی سبب یکسان سازی خواهد شد ؛ اما ملت ها در عینِ حال که آداب و دلبستگی های بومی خود را حفظ خواهند کرد شکل جمعی و مشخصاً مدرنِ ارزش ها ، باورها و ایماژها و شیوه های زندگی و فرهنگ عمومی و جهانی جدید را هم فرا خواهند گرفت که در نهایت یک همگونی و همسانی نسبی در سطح جامعه جهانی سازگار با تکنولوژی ایجاد خواهد کرد .ماهیتی که شاید برای طبقه ای از نویسندگان و روزنامه نگاران که دوست داشتند به هر طریقی اقتدار و سلطه رسانه ای خود را که در حقیقت یک استیلای لوکس و پر زرق و برق بود حفظ کنند اینک تا حد زیادی به این کابوس تن می دهند که اُبهت خود را فرو شکسته ببینند چرا که مسئله اساسی عصر ما در وادیِ فرهنگ و هنر معاصر شتاب گرفتن فرایند تغییر کارکرد هنر در دنیای کنونی است . مثلا مشاهده رخداد ها و پدیده های طبیعی ، روزمره و ساده زندگی که توسط با دید گاه آماتور و دوربین های معمولی گِوشی های تلفن همراه گرفته شده باعث شده اند نظام ارتباط جمعی بصری از دل خودش آدم های آماتوری را تبدیل به ستاره های دلخواه دِنیای خودش کند مثلا دختر بیست و چند ساله ای که که از تجربه های اجتماعی اش ، کافی شاپ رفتن یا صبحانه خوردنش فیلم و عکس هایش را به اشتراک می گذارد گاه محبوبیت و میزان مخاطبانش از یک منتقد یا بازیگر کارکشته تئاتر یا حتی سینما بیشتر می شود.
اینها همه ثابت می کند شهرت در دنیای امروز توجیه نظری قانع کننده ای در ارتباط با نسبت مقبولیت و شهرت در دنیای رسانه ای حال حاضر ندارد . مردم حالا خودشان قهرمان های خودشان را می سازند . قهرمان هایی که دیگر لازم نیست بازیگر ، ورزشکار ، خواننده یا شومن خیلی خوبی باشند ، آنها فقط کافی است خودشان باشند. آدم هایی که صرف نظر از میزان تلاش ، استحقاق یا استعدادی که باید برای دیده شدن داشته باشند آنقدر جذابیت ، گیرایی یا حتی اغواگرایی داشته اند که مورد توجه قرار گیرند.
این موضوع به اعتقاد راقم این سطور مطلقا مسئله عجیب یا یک خسران اجتماعی نیست بلکه یک واقعیت انکار نشدنی است که ساز وکار سرگرم شدن عوام با رشد شبکه های اجتماعی تغییر کرده است حالا دیگر ما باب میل های متنوع و گوناگونی داریم با گستره ای بسیار وسیع ، یعنی در عین حال که ویدئوهای استندآپ کمدی یا داب اسمش های مختلف را می بینیم مثلا اخبارسیاسی یا بگو مگو های فلان منتقد با یک کارگردان سینما را هم دنبال می کنیم و همه این رصد کردن ها شاید بیشتر از نیم ساعت هم وقت نگیرد این سیاق و شیوه های ارتباط با رسانه تا همین یک دهه گذشته که روزنامه ها استیلای باور نکردنی در انتشار اخبار داشتند باور نکردنی نبود . اما امروز امری کاملا واقعی و حقیقتی غیر قابل انکار است.
در هر حال امروز عکس گرفتن و اشتراک یک عکس، کاری بی اندازه آسان شده است . اتفاقی که تا همین چند دهه گذشته مطلقا راحت نبود پس لاجرم هر کسی که یک گوشی هوشمند داشته باشد و سر سوزن ذوقی، خود به خود به عضوی از پدیدآورندگان تولیدات شبکه های اجتماعی تبدیل می شود .تولیداتی که به واسطه ذهنیت و توان اندیشیدن در معرض دید قرار نمی گیرند و مطلقا نظامی از معانی و مفاهیم پیچیده را با خود به همراه ندارند و از همه مهمتر خاستگاهشان یک ذهنیت ، دانش یا ایدۀ هنرمندانه نیست ، بلکه لمس یک تجربه ساده همچون نشستن در فضای نیمه تاریک یک کافی شاپ ، قدم زدن در یک پارک ، استنشاق بوی قهوه یا شنیدن آواز یک خواننده است . حتی می تواند سوژه های طنزی باشد که با سناریو های ارتویک در دل زندگی آمیخته شده اند.
گویی که شبکه های اجتماعی چهره ای ژانوسی دارند . ژانوس اسطوره یونانی دارای دوچهره بود و با هر چهره به یک سو می نگریست . بر اساس این خصیصه می توان این طور هم به موضوع نگاه کرد که شبکه های اجتماعی پیکره ای است چند لایه . اگر از یک زاویه به آن بنگریم زیباست. مثلا دسترسی به آثار هنری فاخر ، شعرهای ناب ، انواع داستان های کوتاه و حس های خوب … اما اگر از زاویۀ دید خود را به شبکه های اجتماعی اندکی جا به جا کنیم ، بسیار کریه و بد منظره به نظر می آید . انبوهی ویدئو از آدم های سطحی و مبتذل ، اراجیف و دروغ های زشت و ناروا و انواع و اقسام بی فرهنگی ها از کامنت گذاشتن های فرآون در صفحات چهره های جهانی تا برخورد های سخیف با مشاهیر وطنی و هر رفتار تکان دهنده دیگری که قابل تصور نباشد به وفور وجود دارد اما با این وجود ، زاویه دید دیگری هم هست ، که البته یافتن آن اندکی دشوار است. در این زاویه دید که نگارنده بدان اعتقاد دارد هر دو وجه شبکه های اجتماعی با هم ترکیب شده و به گونه ای ناسازه واره ای از قرائت های متضاد را به وجود آورده است . ناسازه واره ای که در ظرف خود یک هم زیستی مسالمت آمیز خرد و نابخردی را پرورده و در عین ناسازواره بودن و قرائت های متضاد یک شمایل دورویه از زندگی مدرن امروز به دست می دهد. شمایلی که اگر با برخورد های قهری و دافعه ای به سراغش برویم ما را به موضع انفعالی در برابر تغییرات جدید کشانده است . این انفعال یک شکاف عمیق را هم با خود به همراه دارد ، چیزی شبیه به شکاف میان نسل ها اما در حقیقت شکاف میان نسل ها نیست چرا که اینقدر تحولات تکنولوژیک سرعت دارند و فرایند جهانی شدن شتاب گرفته است که مثلا آدم هایی که سریال های شبکه های جهانی و بسیار پربیننده نظیر اچ . بی . او ، نتفلیکس ، شوتایم را دنبال نمی کنند یا از وجود بسیاری از اپلیکیشن های جدید بی خبرند قدرت تطابق کمتری با تغییرات جدید دارند و این انطباق به طور طبیعی در جوانان کم سن وسال تر بیشتر است و جالب اینجاست که امروز بین یک فرد مطلع از تکنولوژی جدید که آموزه ها و رسانه های دوران مدرن را بهتر و سریع تر درک کرده با شخصی که شناختی از این عوالم ندارد احتمال دارد با اختلاف سنی کمتر از چندسال طرف باشیم اما عمق این اختلاف ، به اندازه یک شکاف میان نسلی جدی و حتمی است . این ترکیب متضاد و دورویه به راحتی اثبات می کند رشد فزاینده تکنولوژی شکاف میان نسلی را به شکاف میان فر دسازگار با تکنولوژی و ناسازگار با تکنولوژی تبدیل کرده به عبارت دیگر دو قرائت فرد مطلع و غیر مطلع از تکنولوژی دوران مدرن دو قرائت متضاد از سبک زندگی تولید می کند که این دو قرائت به اندازه شکاف میان نسل ها از بعد فرهنگی و جامعه شناسی اهمیت دارد چون قدرت تطابق کمتری با نحوی رفتار ، سبک زندگی و طرز تفکر یکدیگر دارند و به مرور زمان زبان یکدیگر را نمی فهمند .
اگر چه ممکن است این نظر کمی رویاپردازانه به نظر برسد اما راقم این سطور ، همین مقاله کوتاه ژورنالیستی را مقدمه ای بسیار کوتاه بر یک نظریه می داند . نظریه ای که اعتقاد دارد قرائتِ جامعه ناسازگار با تکنولوژی مدرن و نپذیرفتن شیوه ها و سبک زندگی سازگار با هنجارهای جدید نوعی عصیان خوشایند و مقدس برای جماعتی بزرگ فراهم خواهد کرد یعنی آنهایی که دلبسته شیوه های قدیمی سبک زندگی گذشته اند از نگاه خودشان دست به یک عصیان دوست داشتنی و دلپذیر خواهند زد آنها از این عصیان لذت خواهند برد و حتی این سرکشی را مقدس می شمارند در مقابل جامعه سازگار باتکنولوژی هیچ درکی از نیازها ، مطالبات و تقاضا های جامعه مقابل خودش ندارد . جامعه مقابل خودش را عقب مانده و بسیار سنتی فرض می کند حتی تحجر و استبداد را خصیصه طرف مقابل فرض می کند . در حالی که جامعه ناسازگار با تکنولوژی و فرهنگ مسلطش خود را صاحب اهداف غایی می پندارند که کمال ، رشد و سعادت افراد را طلب می کند آنها معتقدند تعلیم و تربیت به شیوه قدیم مهم ترین مقوله انسانی است که همه صلاح ها و فساد ها ، سعادت ها و شقاوت ها به نوعِ آن باز می گردد ، نیازمند جدی ترین توجه و اهتمام است . توجه و اهتمامی که عصیان دلپذیر تن ندادن به فرهنگ دوران مدرن را برایشان به وجود می آورد اما جماعت سازگار با تکنولوژی و فرهنگ دوران مدرن هیچ احساسی نسبت به واژه هایی نظیر سعادت ، فلاح ، رستگاری ندارند آنها این واژه ها را مفاهیمی انتزاعی می پندارند که چندان با حقیقت سازگار نیست . در این حالت تکونولوژی مدرن یک چهره ژانوسی به جوامع داده است که دست کم دوقرائت متضاد دارد . افرادی که نمی خواهند تن به تمامی جوانب تکنولوژی بدهند و در مقابل کسانی که لحظه ای بدون ابزار های تکنولوژی و فرهنگ مسلطش توان زیستن ندارند ستیزه ای پایان ناپذیری را به وجود می آورد که آخر سر پایش به سیاست و دسته بندی های سیاسی باز خواهد شد یقیناً نحوه سیاست ورزی ، روش سیاستگذاری های فرهنگی خصوصا تعاملات و مخاصمات سیاسی ودر نهایت علوم سیاسی آینده را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد .
اگر چه ممکن است در برابر این ایده این پاسخ ها به ذهن برسد که بالاخره جماعت ناسازگار با تکنولوژی در طول زمان خودش را با ابزار های جامعه مدرن وقف می دهد و در طول زمان به یک اقلیت محدود و آنقدر کوچک تبدیل می شود که هیچ تاثیری نه تنها بر جامعه که بر سیاست هم نخواهد داشت.
اما مسئله خیلی پیچیده تر از این حرف هاست ، اینجا در رابطه با آدم های معصوم ، اهل دل و با صفایی حرف نمی زنیم که جهان مدرن می خواهد با فرایند از خود بیگانگی مواجه شوند یا حتی منظور نظر نگارنده این نیست که بگوید جماعت ناسازگار با فرهنگ تکنولوژی مدرن، آدم هایی اصیل ، پاک و بی نیاز از تنش ، التهاب و سرعت سِرسام آور زندگی تکنولوژیک و مدرن اند که به یک چشم انداز بکر و دست نخورده از آرامش خیره مانده اند. یا اینکه جماعتی خشن، بدوی ، بَربَر و قربانی جهلی بی پایان هستند که سرِ ستیز و نزاع با تکنولوژی دارند ؛ نه . ابداً و اصلاً به دنبال چنین تصویر سازی هایی نیستم. بحث من این است که جامعه ناسازگار با تکنولوژی مدرن، جامعه ای است از تمامی اقشار و طبقات اجتماعی که برای به روز شدن در برابر شتاب خیره کننده تکنولوژی امروز فرو دست به شمار می رود و در عین حال کاملا نسبت به تکنولوژی تسلیم است و هیچ نشانه ای از تسلیم ناپذیری در رفتارشان وجود ندارد ؛ حتی بیشترِ امور روزمره ی خود را با استفاده از خدمات الکترونیکی انجام می دهد . اما فقط تکنولوژی را به عنوان یک ابزار تسهیل کننده امور زندگی پذیرفته اند و نمی تواند هیچ اتصالی بین پیرامون خود با حقایق جهان شمول برقرار کنند ، حتی درک درستی از سویه ها ی خیالی دنیای مدرن ندارد تا حالا چیزی از فضای سرگرمی و بازی های آنلاین اینترنتی و رایانه ای نمی دانند ؛ عضو ثابت و فعال فیس بوک و توئیتر نیستند ، آنچنان با شبکه های اجتماعی ماُنوس نشده و معنای غرق شدن در سریال های اچ .بی .او یا نتفلیکس را نمی دانند ، حتی خبر ندارند نتفلیکس که یک شبکه نمایش اینترنتی است یکهو ده قسمت یک سریال را یک جا تحویل می دهد و مخاطب می تواند مطابق با سلیقه های دلخواهش سریال منتخبش را دنبال کند.
از طرفی باید توجه داشت که این آدم ها لب تاپ و گوشی موبایلشان تمام زندیگیشان نیست ،آنها یک عصیان بسیار نرم و دلپذیر در مقابل تکنولوژی مدرن دارند آدم هایی که فکر می کنند جماعت سازگار با تکنولوژی مدرن که دائما سر در گوشی موبایل و لب تاپ خود دارند لابد مانند آنها فشار کار و اجبار کسب درآمد بالای سرشان نیست ، اما حقیقت اینجاست که فشار کار و کسب در آمد هیچ ربطی به این موضوع ندارد . مسئله ماهیت سازگاری با این دنیای مدرن است . دنیایی که اساساً از منطق تحول و ابداع بی پایانی بهره می برد و مدام نوآوری هایی در دل خود دارد که به نوعی تِناظر و توازی ساختاری مشخص و همگون با حوزه اجتماعی ، خصوصا باب میل های فرهنگی جامعه جهانی رسیده که هرچند می توان تحلیل و ارزیابی متفاوتی از این تحولات داشت ، اما نمی توان نفسِ این ساختار را انکار کرد . به طور مثال انبوه مخاطبان جهانی سریال “بازی تاج وتخت ” آنقدر زیاد هستند که حتی تاثیر دیالوگ های این سریال بر گفتمان عمومی ، محاوره ها ، کنایه ها یا حتی جدل های سیاسی کاملا مشهود است . به اعتقاد نگارنده مردم سازگار با فرهنگ تکنولوژی مدرن تا حدی دچار فرایند جهانی شدن شده اند اما تاثیر پذیری از این دامنه وسیعِ ارتباطی به معنای همگون شدن یا یکسان شدن فرهنگ در سرتاسر جهان نیست .هرچند قطعاً تا حد زیادی سبب یکسان سازی خواهد شد ؛ اما ملت ها در عینِ حال که آداب و دلبستگی های بومی خود را حفظ خواهند کرد شکل جمعی و مشخصاً مدرنِ ارزش ها ، باورها و ایماژها و شیوه های زندگی و فرهنگ عمومی و جهانی جدید را هم فرا خواهند گرفت که در نهایت یک همگونی و همسانی نسبی در سطح جامعه جهانی سازگار با تکنولوژی ایجاد خواهد کرد .