نقد فیلم The Post – پست
استیون اسپیلبرگ، با The Post که مریل استریپ و تام هنکس را به عنوان بازیگران اصلیاش دارد، اثر کمتعلیق و بیش از حد ستایششدهای را تحویلمان داده که در بهترین حالت، فیلمی خوب و یک بار مصرف است.
برای آنهایی که به مانند خودم از توصیف صورت گرفته برای بیان کردن وضع و حال ثانیههای جدیدترین فیلم اسپیلبرگ متعجب شدهاند و میخواهند این سوال که «پس چرا منتقدان اینقدر به تعریف و تمجید از The Post پرداخته بودند؟» را بپرسند، همین بس که اثر مورد بحث، تنها به خاطر حساسیت و خاص بودن موضوع، اجراهای دیدنی دو بازیگر نقش اصلی و کارگردانی خوب و حسابشدهاش چنین ستایشهایی را دریافت کرده و از منظر روایت داستان و شخصیتپردازی، کیلومترها حتی با یک اثر سینمایی قابل قبول نیز فاصله دارد. «پست»، از همان ثانیههایی آغازین تا آخرین دقایق، از سکانسها و شاتهایی که عملا هیچ تاثیری روی فضاسازی، قصهگویی و همذاتپنداری اثر برای مخاطبان ندارند، به وفور استفاده میکند و برخلاف آن در نقاطی بسیار، از نشان دادن شاتهایی تعلیقآفرین و به نظر مهم در این قصه، اجتناب کرده است. این موضوع، از آن جهت لایق بررسی به نظر میرسد که بهترین فیلمهای این زیرژانر سینمایی که در آن رخدادهای اتفاق افتاده درون سالنها و دفاتر یک روزنامه به زیر ذرهبین برده میشوند، آنهایی هستند که بتوانند بدون هیچ عنصر اضافه و رایجی، با ذات داستان و در سادهترین لوکیشنها، تعلیقآفرینی کنند. پس خودتان حساب کنید که وقتی میگویم در دنیای The Post نمیتوان تعلیق درست و حسابی و تاثیرگذاری پیدا کرد، یعنی اسپیلبرگ در همراهی با تیمش این بار چه قدر خراب کرده و چرا اصلا نمیشود ساختهی تازهی او را تحسین کرد.
فیلم، به قدری در مهم جلوه دادن ماجرای محوری فیلمنامهاش ضعیف است، که در انتهای تماشای آن به خودم گفتم شاید مطالعه کردن این داستان در مقالهای داخل یک روزنامه، احتمالا با گرفتن زمان کمتر از ببیننده، همین آوردهها را تقدیم او میکند. چرا که قصه اصلا نه از جای درستی شروع شده و نه در جای درستی به پایان میرسد. همهچیز به مانند آن است که داستانی مفصل و طولانی برای بیان شدن وجود داشته اما فیلمساز شناختهشدهی آمریکایی، دم دستترین و غیرسینماییترین بخشهایش را برای تصویرسازی انتخاب کرده و به همین سبب، The Post در ذهن مخاطبان هیچ جایگاه به خصوصی را پیدا نمیکند؛ فارغ از این که شاید اگر مسئولیت نقد اثر بر عهدهام نبود، پس از رویارویی با بیست دقیقهی آغازین آن، حداقل تا مدتها به سراغ دیدن ادامهاش نمیرفتم! بدتر از همهی موارد گفتهشده اما آن که ما در همین زیرژانر آثار محترم و جایگزینناپذیری چون «همهی مردان رییس جمهور» (All the President’s Men) که وسط داستانی پیچیده و پر شده از خیانت، چنین چیزهایی را روایت میکند و آنقدر اوریجینال است که هنوز بعد از این همه سال، سازندگان به عنوان یک کهنالگوی سینمایی از داستانسراییاش یاد میکنند را داریم و با ساختهی بزرگی چون «اسپاتلایت» (Spotlight) مواجه میشویم که هم قصهی مهم و بسیار بسیار تاثیرگذارتری را برای روایت انتخاب کرده، هم اجراهای حاضر در آن به مراتب بالاتر از نقشآفرینیهای دیدهشده در The Post هستند و هم در فیلمنامه، همهی آن چیزی است که «پست» در آرزوهایش باید باشد! پس موقع صحبت دربارهی این ساختهی سینمایی، باید بپذیریم که بحثمان دربارهی اثری با هویتی تازه در تاریخ سینما نیست و داریم دربارهی فیلمی مشابه با بسیاری از آثار دیگر حرف میزنیم که حرف جدیدی برای گفتن ندارد و برخی از بهترین و استانداردترین ویژگیهای ارزشمند محصولات مشابهش را نیز نمیتوانیم میان شاتهایش پیدا کنیم.
البته شاید برای بعضی مخاطبان، داستان حقیقی و ماجرایی که The Post قصد به روایت کردن آن را داشته، حتی از قصهگوییهای انجامشده در فیلمهایی که از آنها نام بردم نیز بسیار مهمتر باشد. ولی نکته اینجا است که در جهان سینما، هیچ چیزی مهم و اثرگذار تلقی نمیشود، مگر آن که آفرینندگان خود فیلم بتوانند این اهمیت را به تماشاگر القا کنند. این موضوع به قدری جدی و ارزشمند است که نه سابجکت شناختهشدهای چون مورد استفادهشده برای خلق «پست» که حتی رخدادی چون جنگ جهانی دوم هم تا قبل از آغاز شدن یک فیلم، اصلا و ابدا بااهمیت به نظر نمیرسد. با این حال، وقتی که در سی دقیقهی آغازین «نجات سرباز رایان»، بیننده به آن شکل دیوانهوار و فراموشناشدنی، به خونریزیها و مهلکههای جریانیافته در این نبرد کثیف نگاه میاندازد و به گونهای سینمایی، در آن شلیکها و قتلها غرق میشود، دیگر نه فقط از اینجا به بعدِ کار جنگ جهانی دوم چیز مهم و بخش خاصی از تاریخ محسوب میشود، که تا قبل از به پایان رسیدن روایت فیلم، برای مخاطب داستانهای گفتهشده در طول دقایق اثر نیز همچون مهمترین مسئلههای موجود در جهان جلوه میکنند! ولی در The Post، همانگونه که پیشتر نیز گفتم، گویا اسپیلبرگ این اصل مهم در فیلمسازی را فراموش کرده و چیزی را تحویلمان داده که نه تنها بسیاری از بخشهایش قابل پیشبینی است، نه تنها در ثانیههای زیادی خستهکننده به نظر میرسد و نه تنها سرشار از کلیشههای سینمایی است، بلکه حتی برای یک لحظه، کاری نکرد که مهم بودن قصهاش را باور کنم.
افزون بر همهی اینها، داستانگویی پراشکال اثر در کنار برخی موارد دیگر، باعث میشود که تنوع واقعا پایین لوکیشنهای فیلم، به چشم بیننده بیایند و The Post از منظر تصویری، حداقل در برخی ثانیهها حوصلهی مخاطبش را سر ببرد. البته که کارگردانی خوب استیون اسپیلبرگ، شاتهایی از فیلم که در آنها هنوز میشود به مانند دیگر ساختههای او سنگینی و سبکی قدرت کاراکترها را احساس کرد و دید، تدوین پرهیجانی که جای خالی بعضی چیزها را برای تماشاگر پر میکنند و غالب عناصر فنی تاثیرگذار در شکلگیری اثر، جزو نکات قوت انکارناپذیر فیلم هستند و باعث میشوند The Post حداقل برای دنبالکنندگان جدیتر سینما اثری خوب و لایق یک بار تماشا شدن باشد، اما نباید به خاطر این نقطهی ضعف حقیقی و قابل احساس توسط بسیاری از تماشاگران را فراموش کنم و صحبتی از آن به میان نیاورم. چیزی که باعث میشود The Post در داشتن شاتهایی به یاد ماندنی شکست بخورد و با این که چنین نکتهای برای خیلی از فیلمها اصلا نکتهی ضعف نیست، اما وقتی صحبت از مرد شناختهشدهای چون اسپیلبرگ به میان میآوریم، قطعا تبدیل به نکتهای منفی و لایق اشاره شدن میشود.
اما بگذارید نوشتههایم دربارهی بخشهای گوناگون اثر را با صحبت کردن راجع به یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عناصر حاضر در قصه یعنی نقشآفرینیهای تام هنکس و مریل استریپ به پایان برسانم. نقشآفرینیهایی که در بسیاری مواقع، کیفیت بالایشان به وضوح از شخصیتهای نگارششده برای این دو نفر نیز بالاتر میرفت و کاراکترهای جذابتری را خلق میکرد که تماشای جزئیات حاضر در حرکات بدن و صورت و نگاههایی که دارند، گاهی تبدیل به آخرین دستآویزهای مخاطب برای لذت بردن از فیلم میشدند. به ویژه که علاوه بر جلوهی تکنفرهی این بازیها، تعامل آنها با یکدیگر و شیمیهای جذبکنندهی خلقشده مابینشان هم یکی از خواستنیترین ویژگیهای جدیدترین ساختهی کارگردان دوستداشتنی هالیوود محسوب میشود. تازه نباید فراموش کرد که فقط اجراهای این دو نفر بخشی از نقاط قوت فیلم نیستند و تقریبا همهی بازیگرهای دیگر نیز با این که عملکردشان ایدهآل نبوده، هنگام پیشروی ثانیههای The Post همیشه عالی به نظر میرسند.
«پست»، فیلمی است که نمیشود به اندازهی خیلی از ساختههای دیگر دربارهاش نوشت چون شاید در خیلی از بخشها، با «خالی» پر شده است. ساختهی جدید اسپیلبرگ، قطعا نه یک اثر به یاد ماندنی است، نه در حد نام اسپیلبرگ قصهسرایی میکند، نه یکی از آثار محترم زیرژانر خودش محسوب میشود و نه در کل لیاقت این همه ستایش انجامشده از سوی منتقدان را دارد. در عین حال نمیشود کارگردانیهای خوب و جذابیتی مواردی چون تدوین سکانسها در آن را نادیده گرفت و از همه مهمتر زیبایی بازیگریهای تام هنکس و مریل استریپ وسط قصهگوییهای نصفهونیمهاش را انکار کرد. هر آنچه که باشد، در نهایت فقط میشود گفت که فیلم اثری خوب و لایق یک بار تماشا است اما اگر به دنبال بیشتر از اینها میگردید، وقت نگذاشتن برای آن بهترین کار ممکن به حساب میآید.