نامه های احمد شاملو به آیدا
نامه های احمد شاملو به آیدا
آیدا…!!!
آنچه به تو میدهم عشق من نیست؛بلکه تو خود، عشق منی.تویی که عشق را در من بیدار میکنی و اگر بخواهم این نکته را آشکارتر بگویم، میبایست گفته باشم که من “زنی” نمیجویم،
من جویای آیدای خویشم.
آیدا را میجویم تا زیباترین لحظات زندگی را چون نگین گرانبهایی بر این حلقهی بیقدر و بهای روزان و شبان بنشاند.
آیدا را میجویم تا با تن خود رازهای شادی را با تن من در میان بگذارد.
آیدا را میجویم تا مرا به “دیوانگی” بکشاند؛که من در اوج “دیوانگی” بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم؛که من در اوج غرایز برانگیختهی خود بتوانم شکوه انسانیت را بازیابم و به محک زنم؛ که من بتوانم آگاه شوم.
همچنین بخوانید : 20 نامه احمد شاملو به آیدا
آیدا! این که مرا به سوی تو میکشد عشق نیست، شکوه توست؛و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد،نیاز تن من نیست،یگانگی ارواح و اندیشه های ماست.
کتاب: مثل خون در رگهای من