معرفی کتاب و تو برنگشتی
« ما دختران بیرکنائو از بزرگترین مرکز قتلعام نجات پیدا کرده بودیم. دیگر دودکشی در کار نبود. نه کورهی جسدسوزی، نه بوی جسدهایی که جزغاله میشد. برای همین بود که من، با اینکه مثل بید میلرزیدم، زیر چادرهایی که میان برف بر پا کرده بودیم آواز میخواندم…»
مارسلین لوریدان ایونس این سطور غریب را برای پدر ازدسترفتهاش روایت میکند …
وقتی روایت مبهوت کننده ی مارسلین لوریدان ایونس در کتاب «و تو برنگشتی» از جهنم ِ آشویتس می خواندم دائم به این موضوع فکر می کردم که چه اتفاقی در ذهن یک انسان می افتد تا جهنمی همچون آشویتس را بسازد ؟
عمیقاً معتقدم برای پاسخ به این سئوال هیچ چاره ای نداریم جز خوانش روانکاوانه سیاست ؛ موضوعی که سالهاست در مراکز مختلف پژوهشی و دانشگاهی از لزوم توجه به آن سخن گفته ام . اگر می خواهیم بدانیم چه شد که کشتارگاهی به وسعت آشویتس به وجود آمد و چرا هیتلر چنین توحش ِ جانکاهی را به جان خانواده هایی نظیر خانواده ی مارسلین لوریدان ایونس انداخت باید این واقعیت را درک کنیم که هیتلر دقیقاً چطور آدمی بود و چگونه می اندیشید و خوب است اگر بدانیم در سال ۱۹۳۹ کارل یونگ در برلین با هیتلر و موسولینی ملاقات کرد و شاهد تعاملهای بین آنها بود. فردریک کولیج (F.Coolidge) و دانیل سگال (D.Segal)، روانشناسان شخصیت دانشگاه کلورادو، در سال ۲۰۰۹ در مقالهای با عنوان «آیا کیم جونگ-ایل مثل صدام حسین و آدولف هیتلر است؟» در شرح دیدار یونگ با هیتلر مینویسند:
«به گفته یونگ ؛ هیتلر حتي یک بار هم نخندید و به نظر میرسید که ناراحت و بدخلق است. یونگ او را فردی خالی از جنسیت و خالی از انسانیت دید که تنها یک هدف در سر داشت: ایجاد رایش سوم، یک آلمان قادر مطلق و اسرارآمیز که بر تمام تهدیدهایی که هیتلر احساس میکرد غلبه میکرد و توهینهایی که در طول تاریخ به آلمان شده بود را پاسخ میداد.»
هیتلر در یونگ تنها حس ترس را برانگیخت. در عوض موسولینی به چشم یونگ ظاهراً «مردی اصیل» آمد که «گرما و انرژی» داشت…
به هرحال به استثنای روانشناس ِ برجسته ای چون یونگ، برای بیشتر پژوهشگران پیدا کردن فرصت دیدار با دیکتاتورهای سیاسی بینهایت دشوار است و برای روانشناسان یا روانپزشکان انجام معاینه بالینی رودرروی این افراد اساساً غیرممکن است. در تحقیق مهم دیگری کولیج و سگال در سال ۲۰۰۷ پنج متخصص هیتلرشناس گرد هم آمدند که با عنایت به گزارش یونگ و دیگر شواهد تاریخی بر اساس نشانگان روانآسیبشناختی DSM-IV و اختلالهای شخصیتی شخصیت هیتلر را ارزیابی کنند. اجماع میان این متخصصان آن بود که هیتلر در اختلالهای شخصیتی زیر امتیاز بسیار بالایی داشت:
پارانویا (paranoid)، جامعهستیزی (antisocial)، خودشیفتگی (narcissistic) و آزارگری (sadistic) شرح حال شخصیتی هیتلر که از این اطلاعات نتیجه شد نیز نشان میداد که او احتمالاً تمایلات اسکیزوفرنیک و از جمله خودبزرگبینی مفرط و خطای فکر داشت.
با توجه با این توضیحات در خصوص ِ جنون هیتلر کتاب «و تو برنگشتی» شاهکارِ مارسلین لوریدان ایونس را بخوانید یقین دارم شگفت زده خواهید شد .
رضا طالب
منبع :http://instagram.com/rezataleb_official