کاش برویم و نرسیم اما برویم
مثلا برویم و برویم و برویم و نرسیم.
میدانی رفیق کاش برویم و نرسیم اما برویم.
کاش اسباب رفتن ما به این سادگی ها نشکند و دوقل پاهایمان پس نیفتند.
میدانی جهنم از شیطان تهی شده و ما در خزعبلات این دنیای ستم ساز گرفتار شدیم.
میدانی ضربه های خورده ما ناشی از تفسیر اشتباه سکوتمان توسط همین نارفیقان بود که ره گریز از این مسئله نشاید و حتی نباید.
نمیدانم جهان تا به کجا از برایمان تصویر را به تصدیق سیه زندگی خواهد کشید اما ریشه ای جوانه ای و امیدی در دل ما رخنه زده و باید اینگونه نوشت ما که از برای امید زنده ایم اگر غافل از اطرافمان شویم به نا امیدی دیگران چه بگوییم؟
به همین راحتی به دیگری لبخندی ملیح بزنیم و بگوییم نتوانستم و یا نشد؟ یا بگوییم رفتیم و جنگیدیم اما دگر طاقت این باتلاق تعفن گرفته را نداشتیم مَثَل صبر ایوب در مقابل طاقت ما کم لطفی است.
و بقول صائب ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم کاش برویم و نرسیم اما برویم.